الان اوج تاریکیه میترسم از تاریک شدن بیشترش اما خدا هنوز دسش رو سمتم دراز نکرده
دارم میرم قهر ... برای قهرم دارم میرم جایی که برام جهنم تفسیر میشد ...تو ترمینال منتظر اتوبوسم ...اشک تو چشمام مدام حلقه میزنه اما نمیتونم گریه کنم...محیطبده ترمینال...دل تنگه من...شب عاشورا..عزای حسینی....انتظار تلخ حضرت زینب....گریه های علی اصغر..پریشانی لیلا ؛رقیه ؛ امید عباس....اسارت...انسان....مرگ....
مکن ای صبح طلوع
درد و دل پنهانی...